پارت یک {Fake love}

با جی-سوک دعوام شده بود و از خونه زدم بیرون هوا خیلی سرد بود و واقعا داشتم منجمد می شدم... ولی دلم بهت میگفت بر نگرد، بزار آدم شه...
آخه این دعوا برا یکی دوروز نبود که خیلیی وقته سرش دارم بحث میکنم...
ولی امشب دیگه زدم به سیم آخر...
هیچکسو تو شهر ندارم که برم پیشش:((
خیلی دوست داشتم که یکی باشه برم پیشش سرمو بزارم رو شونشو باهاش یکم حرف بزنم تا آروم شم... بگم چقدررر بیچاره شدم...
باوذم نمیشه به خاطر جی-سوک قید همه چیزو همه کسو زدم الان نه خانواده مو دارم نه خوده جی-سوک رو و این ینی اوج بدبختی...
با ماشین تو شهر میگشتمو با یه موزیک غمگین و کلی گریه حرکت میکردم... جو ماشین خیلی سنگین و غمناک بود...
یهو متوجه یه موتوری پشت سرم شدم...
یذذه پیچوندمش که ببینم با منه یا نه من علکی توهم زدم............. دیدم که نه مثل اینکه با منه و هرجا میرم دنبالمه...
دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتم برای همین تصمیم گرفتم برم و ببینم چرا دنبالمه و باهاش حرف بزنم...
برای همین پامو گذاشتم رو ترمز و کنار خیابون وایسادم... اونم رفتو یکم جلوتر وایساد... تا پیاده شدم خواست سوار موتورش شه و بره ولی داد زدم وایسا مرتیکه کارت دارم...
روشو پوشونده بود و قیافشو نمیدیدم ولی موتورش دقیقا کپ موتوری بود که منه احمق برای تولد جی-سوک براش خریدم...
ولی نه بابا عمرا جی-سوک باشه مگه فقط یدونه از اون موتورا تو این شهر هست بعدشم جی-سوک اصلا آدمی نیست که بخواد بیاد منت کشی...
پس کیه؟ چرا دنبال منه؟ چی میخواد؟
تو همین فکرا که بودم یهو...

ادامه دارد...
حمایت...
شاید پارت یک زیاد جذبتون نکنه ولی پارتای بعدی...:))
تو پارتای بعدی جونگکوکیمونم اضافه میشههههههه😍